loop="-1"> یک دوست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 0  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 9570
 
یک دوست
 
دل تنها
نویسنده: سینا(جمعه 88/5/16 ساعت 12:16 صبح)

  با تو !

  تاریکی ?تاریکی نیست

  با تو!

  تنهایی ?تنهایی نیست

  با تو!

  دیوارها?برای جدایی نیست

   با تو!

  هر واژه ?پاک و شفاف است

  با تو!

  هر آسمان گرفته ای صاف است

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ...  

 

خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ...

 

خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن

 

 بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز

 

اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت

 

رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که

 

همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : نمی

 

خوامت حال فاصله ها جشن میگیرند هلهله ی جدایی را...

                     ( دیگه کسی تولد رضا رو یادش  نیست..)



  • کلمات کلیدی : بیاد تو که فراموشم کردی
  • نظرات دیگران ( )

    بهار زندگی
    نویسنده: سینا(چهارشنبه 88/4/24 ساعت 5:21 عصر)
     چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی! تولد مبارک

  • کلمات کلیدی : ندارد زندگی بی تو صفا ای کعبه دلها تو خود بهر فرج بنما دعا ای کع
  • نظرات دیگران ( )

    خاطرات رضا
    نویسنده: سینا(چهارشنبه 88/4/10 ساعت 8:16 عصر)

    دوستان عزیزم سلام .

    از  ساحل خلیج همیشه فارس بوسه بر دستان پر مهرتان می زنم تا ثابت کنم در رفاقتم کمی از ساحل ارام جنوب ندارم .

    امروز چهار شنبه 10/04/88

    درسته که خیلی خسته ام . اخه کار بانک واقعا خسته کننده  است . کارمند بانک بودن یعنی اینکه از صبح تا سه بعد از ظهر

    یه دم کار کنی و هیچ وقت هم کارت تمومی نداره .انگار تازه اول راهی .

    تازه خیلیها  غبطه می خورن . همسایه هامون میگن  بابا شما که وضعتون توپه چه مشکلی دارین .

    ولی من خسته ام باید امسال شروع کنم به درس خوندن و امتحان فوق لیسانس بدم . اخه من همیشه دوست داشتم استاد دانشگاه بشم .

    کارمند بانک بودن اصلا با روحیات من سازگار نیست محیطی تکراری و کسالت اور . هر چند ما یه بانک خصوصی هستیم و امکاناتمون

    هم  خوب . ولی خب همه چی که پول نمیشه . اخه دوس دارم یه کاری داشته باشم که باش حال  کنم  به  گفته  یکی از دوستام .می دونین  چرا.

    اخه بهترین دوران زندگیم در دوران دانشجویی  سپری شده . محیطی پر از حس تازگی و طراوت   جونی و عشقو نقد و تفسیرو ارتباط .

    حسی که هیچ  شغلی نمیتونه داشته باشه .

    عزیزان سرتونو درد اوردم .

    اخه دیگه از شمردن پول و دادن امضائ و برگشت خوردن چک و افراد بد حساب و .... خسته شدم .

    اگه خدا کمک کنه و امسال فوق قبول بشم دیگه رفتنم  قطعیه . شما هم دعام  کنین .چند ماهی مونده تا 25 سالگیم تموم بشه باید  شروع کنم تا دیر نشده .

    حالا می خوام یه کم دلم براتون بگم ......نوشته های که شاید به ذوقتون خوش بیاد و یه نظر از سر لطف برام مکتوب کنین .

    .........

    .......

    نا مه هایت را خواندم هر چند با چشمهای گریان ...            ...و دیدم زمزمه های از جنس باران را

    شاید کودکی پنداری که بازیچه دستان توست ....             ...یا برگ های را بین که صدای خش خش پاییزان می دهند

    نفس هایت را در وجودم فریاد می زنم .....                    هر چند با ما بودن را به پوزخندی کودکانه تشبیه می کنی

    یاد دارم پزسیدمت از عشق ......                           .......   گفتی لا لا ی شبهای کودکانه است

    گفتمت از دوستی و مهر .......                          ....... گفتی سیا مشقهای کتابهای عاشقانه است .

    اما باز ماندم تا ببینم هنوز نوری را....                   .....و نمیدانم چرا نمی دانی حرفهایم را

    لبهای رنگینت اشکارا سجده بر بی وفاییها می زند......        هر چند صدای طپش قلبم را همیشه حس می کنی

    با تو بودن را نه ارزوی گدایی  عشق.......              که گدای عشق را فقط برای او می دانم که پروردگار عشق است و بس 

     ...........     ..............      و اخرین ارزویم

    با من بمان        با من بمان     با من بمان              

           

     



  • کلمات کلیدی : خدایا می دانی که رضا با نام تو از عشق می گوید و انتظار را با تو
  • نظرات دیگران ( )

    برای دلم
    نویسنده: سینا(سه شنبه 88/4/9 ساعت 10:56 عصر)

     

    (کوچه خاطره ها)

     

     

    یک شب پاییزی

     

     

    کوچه خاطره ها

     

     

    عطرگلهای بهاری را داشت

     

     

    وشکست تن خشکیده برگ

     

     

    زیر پاهای شتاب آلودم

     

     

    نغمه شادقناری را داشت

     

     

     

     

     

    ما-در-آن کوچه تنگ

     

     

    دستها داده بهم

     

     

    به پراکندگی ابر نگاه میکردیم

     

     

    وبه سکوت شب تار

     

     

     تهنیت می گفتیم....................؟!

     

    کاش میشد.

    کسی از ته قلب رضا خبر داشت.

    کاش دوست داشتن حقیقتی باور کردنی بود.

    رضا از ساحل خلیج فارس



  • کلمات کلیدی : تقدیم به اونای که حرفهای دل رضا رو می فهمن و براش ارزش قائلن .
  • نظرات دیگران ( )

    دلتنگ ستاره
    نویسنده: سینا(سه شنبه 88/3/26 ساعت 5:39 عصر)

    باز حنجره ها تنگ است و ناله ها خشکیده در چشمهای سرد

    باز نم نم اشکهای دلم در درون خونابه می شوند در جوششی خموش و بی صدا

    باز  همه ی وجودم زمزمه می شود و زبان باز می کند چه بی صدا

    باز  اندام ظریفم می کشد بدوش بار سنگین روزهای مردگی را در زمین چه استوار

    باز سرخ می شود ز سیلیش این چهره ی درد کشیده و خسته از خزان ِ انتظار

    باز سوسو ی چشمان بیمارم بدنبال ستاره ات می گردد تا جلوه ی جمالت سرمه ای شود برای دردهایش

    باز می تپد دلم در مردگیهایی که فریاد زندگی سر می دهند در لابلای ورقهای زمان تا فقط مگر تو زنده کنی و جان بخشی

    باز فریادها بر بام خانه ها سکوت شده اند تا فرو ریزند و یا فریاد شوند بر بلندای دلهای منتظر

    باز ستاره خسته است از زمان و ره پیمودنهای شبانه ای که سرد است بی تو چون مردن و باز هم صدایت نمی اید ، خودت نمی ایی ، ستاره ات چشمک نمی زند و اشکهای ستاره بر گونه هایش می خشکد و در خود گم می شود تا انهنگام که تو را بیابد  

    ای بهترین انتظار ، منتظرت می مانم ...



  • کلمات کلیدی : میمیرم برای دیدنت ستاره من بگو با رضا می مانی
  • نظرات دیگران ( )


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دل تنها
    بهار زندگی
    خاطرات رضا
    برای دلم
    دلتنگ ستاره
    [عناوین آرشیوشده]

    |  RSS  |
    |  Atom  |
    | خانه |
    | شناسنامه |
    | پست الکترونیک |
    | مدیریت وبلاگ من |


    || دسته بندی یادداشت ها ||
    بندر دیلم پذیرای تمامی عزیزانی است که عاشق سواحل جنوب هستند . بیا که نبودنت ارمغانی جز مرگ برایم هدیه نمی اورد بیا ستاره من . بیاد تو که فراموشم کردی . تقدیم به اونای که حرفهای دل رضا رو می فهمن و براش ارزش قائلن . . تقدیم به بچه های جنوب رو با دل صافشون دوست دارن . در انتظار ستار . تقدیم به عاشقان خلیج همیشه فارس . خدایا مجازات عاشق کشان چیست ؟ . خدایا می دانی که رضا با نام تو از عشق می گوید و انتظار را با تو . خدایامرا از شیرینی عشقم سیراب نکن (ستاره من) . ستاره من با من بمان رضای توقلبش رو بهت هدیه میده . فقط در ارزوی ستاره . قسم به عاشقانه ترین پروانه ها باورم کن ستاره من . میمیرم برای دیدنت ستاره من بگو با رضا می مانی . ندارد زندگی بی تو صفا ای کعبه دلها تو خود بهر فرج بنما دعا ای کع . هرگز نخواهم شنید اهنگ جدایی راو هرگز بی تو ماندن را نخواهم خواست .
    || مطالب بایگانی شده ||
    بهار 1388

    || اشتراک در خبرنامه ||
      || درباره من ||
    یک دوست
    سینا

    || لوگوی وبلاگ من ||
    یک دوست
    || آهنگ وبلاگ من ||
    " style="border:1px black solid; background-color:#000000;" title="!در حال خواندن وبلاگ من، موسیقی مورد علاقه‏ام را بشنوید" width="130" height="50" type="application/x-mplayer2" autostart="true" loop="true" SHOWSTATUSBAR="1" ShowPositionControls="0">

    || وضعیت من در یاهو ||
    یــــاهـو